مطالب علمی

علم معنی زندگی است.

مطالب علمی

علم معنی زندگی است.

  • ۰
  • ۰

در حالی که همه ما در مورد خطرات ناشی از الکل، مواد مخدر و سیگار اطلاع داریم آیا می دانید که شما می توانید به مواد غذایی مورد علاقه خود نیز معتاد شوید؟
تا ۲۰ درصد از مردم ممکن است از اعتیاد به مواد غذایی و یا “رفتار غذا خوردن اعتیاد آور” رنج ببرند. اعتیاد به مواد غذایی شامل مواد غذایی است که فرد به آن معتاد می شود، مانند داروهایی که معتادان به آن اعتیاد پیدا می کنند.
 
به گزارش نوروسافاری به نقل از برترین‌ها، افرادی که اعتیاد به مواد غذایی دارند قادر به کنترل مصرف خود نسبت به مواد غذایی خاصی نیستند. با این حال، مردم نمی توانند به هیچ ماده غذایی معتاد نباشند برخی از مواد غذایی هستند که احتمال بیشتری برای بروز علائم اعتیاد دارند.
 
غذاهایی که می توانند علت اعتیاد به غذا خوردن باشند.
 
محققان در دانشگاه میشیگان علت اعتیاد به غذا خوردن در ۵۱۸ نفر را مطالعه کردند.
 
آنها مقیاس اعتیاد غذایی (YFAS) را به عنوان یک مرجع استفاده کردند این ابزار بیشتر برای ارزیابی اعتیاد به مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرد.
 
تمام شرکت کنندگان یک لیست از ۳۵ مواد غذایی، از هر دو گروه فراوری شده و فرآوری نشده را استفاده کردند.
 
تجربه آنها با هر یک از ۳۵ مواد غذایی، در مقیاس از ۱ (اصلا اعتیاد آور نبوده) تا ۷ ( بسیار اعتیاد آور) امتیاز دهی شد.
 
در این مطالعه، ۷ – ۱۰ درصد از شرکت کنندگان با اعتیاد تمام عیار به مواد غذایی تشخیص داده شدند.
 
۹۲ درصد از شرکت کنندگان رفتار اعتیادی به برخی از مواد غذایی داشتند آنها بارها و بارها هم میل به “ترک خوردن” آنها را کردند اما قادر به ترک نبودند.
 
در زیر، نتایج این تحقیق در حداقل ترین و اعتیاد آورترین غذاها آورده شده است.
 
۱۸ماده غذایی با بیشترین اعتیاد آوری:
 
جای تعجب نیست، که بسیاری از مواد غذایی اعتیاد آور، غذاهای فرآوری شده است در این غذاها معمولاً قند، چربی و یا هر دو بالا هستند.
 
شماره های زیر میانگین نمره داده شده در مطالعه ذکر شده در بالا برای هر غذا، در مقیاس ۱ (اعتیاد آور نیست) تا ۷ (بسیار اعتیاد آور ) آورده شده است.
 
پیتزا (۴٫۰۱)
شکلات (۳٫۷۳)
چیپس (۳٫۷۳)
کوکی ها (۳٫۷۱)
بستنی (۳٫۶۸)
سیب زمینی سرخ شده (۳٫۶۰)
چیز برگر (۳٫۵۱)
نوشابه (نه نوع رژیمی) (۳٫۲۹)
کیک (۳٫۲۶)
پنیر (۳٫۲۲)
بیکن (۳٫۰۳)
مرغ سرخ شده (۲٫۹۷)
Rolls (ساده) (۲٫۷۳)
پاپ کورن (با کره) (۲٫۶۴)
غلات صبحانه (۲٫۵۹)
آب نبات چسبنده (۲٫۵۷)
استیک (۲٫۵۴)
کلوچه (۲٫۵۰)
 
۱۷ مواد غذایی با حداقل اعتیاد آوری
مواد غذایی با حداقل اعتیاد آوری عمدتاً غذاهای کامل فرآوری نشده بود.
 
خیار (۱٫۵۳)
هویج (۱٫۶۰)
لوبیا (بدون سس) (۱٫۶۳)
سیب (۱٫۶۶)
برنج قهوه ای (۱٫۷۴)
کلم بروکلی (۱٫۷۴)
موز (۱٫۷۷)
ماهی قزل آلا (۱٫۸۴)
ذرت (بدون کره یا نمک) (۱٫۸۷)
توت فرنگی (۱٫۸۸)
Granola bar نوار گرانولا (۱٫۹۳)
آب (۱٫۹۴)
کراکر ساده (۲٫۰۷)
چوب شور (۲٫۱۳)
سینه مرغ (۲٫۱۶)
تخم مرغ (۲٫۱۸)
آجیل (۲٫۴۷)
 
چه چیزی باعث اعتیاد آوری مواد غذایی می شود؟
رفتار غذا خوردن اعتیادی در بسیاری از موارد شامل بیش از یک فقدان اراده است دلایل بیوشیمیایی وجود دارد که چرا برخی از مردم کنترل خود را بر مصرف آنها از دست می دهند.
 
این موضوع بیشتر به غذاهای فرآوری شده، به ویژه آنهایی که قند و یا چربی بالایی دارد مرتبط می شود.
 
غذاهای فرآوری شده معمولاً طعم فوق العاده خوب دارند.
 
آنها همچنین حاوی مقادیر بالایی از کالری بوده و موجب عدم تعادل عمده در قند خون می شوند این عوامل شناخته شده می توانند هوس های غذایی ایجاد کنند.
 
با این حال، بزرگترین عامل رفتار غذا خوردن اعتیاد آور، مغز شما است.
 
مغز دارای یک مرکز پاداش است که شروع به ترشح دوپامین و دیگر مواد شیمیایی کرده و به ما زمانی که آن غذا را می خوریم احساس خوبی دست می دهد.
 
مکانیسم پاداش این مرکز است که چرا بسیاری ازغذا خوردن «لذت» می برند، این ما را مطمئن می سازد که به اندازه کافی غذا بخوریم تا انرژی و مواد مغذی مورد نیاز را به دست آوریم.
 
با خوردن تنقلات پردازش شده مقدار عظیمی از مواد شیمیایی آزاد می شود و به ما احساس خوبی می دهد در مقایسه با غذاهای فرآوری نشده این غذاها منجر به یک «پاداش» بسیار قوی تر در مغز می شوند.
 
پس از آن به دنبال درخواست پاداش های بیشتر مغز، میل به مواد غذایی بیش از حد می شود این احتمالاً می تواند به دور باطل، به نام “رفتار غذا خوردن اعتیاد آور” و یا “اعتیاد به مواد غذایی” منجر شود.

 

لینک گزارش این پژوهش در ژورنال PLOS ONE:

Which Foods May Be Addictive? The Roles of Processing, Fat Content, and Glycemic Load

  • mohammad reza changi
  • ۰
  • ۰

نتایج تحقیقات تازه‌ای که در نشریه آکادمی ملی علوم آمریکا منتشر شده، می‌گوید که مغز انسان جنسیت ثابت ندارد.

به گزارش واشینگتن پست، بر خلاف تصور عامه مردم، نمی‌توان گفت که مغز افراد بر اساس جنسیت عمل می‌کند و مغز افراد مذکر «مردانه» و مغز انسان‌های مونث «زنانه» است. مغز در این دو گانه جنسیتی نمی‌گنجد و رفتاری مجزا از جنسیت بدن فرد از خود بروز می‌دهد.

این نه تنها خبر خوبی برای دانشمندان بلکه برای متخصصان امور جنسیت و همینطور افرادی که خود را ورای دوگانه جنسیتی «زن» یا «مرد» تعریف می‌کردند است. چرا که دیگر از نظر عملی گفتن اینکه افراد باید زن یا مرد باشند، معنا ندارد.

 این پژوهشگران می‌گویند با آنکه تفاوت‌های طبقه‌بندی شده در خصوص آلت تناسلی دو جنس مذکر و مونث همیشه شناخته شده بود، اما اینکه چطور این تفاوت‌ها در زیست‌شناسی افراد تاثیر می‌گذارد هنوز به طور کامل مشخص نیست.

تفاوت‌های ساختاری در مغز و تفاوت‌های رفتاری، اغلب به عنوان شاهدی برای تفاوت کامل مغز مردان و زنان به کار گرفته می‌شد. اما  این محققان می‌گویند که اگر این حرف درست باشد مغز مردان باید تقریبا همیشه مردانه و مغز زنان تقریبا همیشه زنانه عمل کند و این تغییر باید پایدار باشد. برای مشاهده این امر، دانشمندان دانشگاه تل‌آویو مغز ۱۴۰۰ نفر را با دستگاه ام آر آی اسکن کردند و متوجه شدند که مغز افراد بیشتر از آنکه زنانه یا مردانه باشد، بین این دو جنسیت «شناور» است. این  نخستین‌باری است که دانشمندان به مطالعه مسئله جنسیت و مغز به عنوان یک واحد کلی (نه مطالعه بخش‌هایی از مغز مانند تفاوت بخش سفید و خاکستری در مردان و زنان) می‌پردازند. دکتر لیز الیوت، عصب‌شناس دانشگاه ایلینویز آمریکا می‌گوید که این نوع مطالعه کمی در نوع خود بی‌نظیر است.

 این محققان دریافته‌اند که تنها تعداد بسیار اندکی  از نمونه‌های مطالعه شده مغز کاملا زنانه یا مردانه داشتند و اکثریت مغزها، خصوصیات مشترک هر دو جنسیت را دارا هستند. نتایج این تحقیق می‌گوید که مغزهایی که به طور مدام خاصیت زنانه یا مردانه را به طور کامل داشته باشند بسیار کمیاب‌اند. در حالیکه اغلب مغزها یک «موزاییک» یا همچینی از ویژگی‌های مردانه یا زنانه‌اند. این همچینی در هر فرد با فرد دیگر متفاوت است.

دکتر بروس مک‌ایوان به مجله نیو ساینتیست می‌گوید که «ما در حال درک پیچیدگی آنچه که به طور سنتی مغز زنانه یا مردانه می‌نامیدیم هستیم. مطالعاتی از این دست اولین قدم برای تغییر ذهن مردم در این خصوص است.»

دکتر جافنا نوئل، یکی از نویسندگان این تحقیق امیدوار است که این تحقیق به از بین بردن کلیشه‌های جنسیتی در جوامع مختلف کمک کند. او می‌گوید «ما همیشه دخترها و پسرها، زن‌ها و مردها را از هم جدا می‌کنیم. اما این نه تنها از نظر سیاسی نادرست است بلکه حالا می‌دانیم که از نظر علمی هم (این جداسازی)‌کار درستی نیست.»

  • mohammad reza changi
  • ۰
  • ۰


آیا یک رابطه خالص افلاطونی بین زنان و مردان دگرجنس گرای غیرمرتبط یک اسطوره است؟ در بیشتر قسمت ها به نظر می رسد پاسخ این است: “بله” و دلیل آن ریشه عمیق در فرگشت گونه ما دارد.

تحقیقات جدید نشان می دهد زمانی که ما فکر می کنیم قادریم تنها با جنس مخالف دوست باشیم ، احتمال ایجاد رابطه عاشقانه در گوشه ای کمین کرده است.

بسیاری از ما برخی از کلیت های مریخی ها و ونوسی ها را می دانیم ، بطور مثال مردان بطور معمول از زبان بعنوان یک ابزار برای حل مشکلات در حالی که زنان بعنوان یک راه برای ترویج صمیمیت استفاده می کنند. در واقع در حالی که دیگر کلیشه های جنسی می توانند معتبر باشند، مانند اینکه برای زنان تعریف روابط صمیمی غیرجنسی با مردان آسان تر از مردان است، اما همیشه در میان مردم موارد استثنائی است. برخی از زنان ممکن است یک رویکرد بیشتر “مردانه” به دوستی با جنس مخالف داشته باشند و برخی از مردان ممکن است به شیوه ای کیلیشه ای تر رویکردی “زنانه” برای دوستی داشته باشند.

با وجود این یک دشواری دراین موضوع قرار دارد؛ در محدوده کلیت های جنسیتی ، اکثریت قریب به اتفاق مردان دگرجنس گرا در اوایل جوانی و نوجوانی درجه تمایلی از واکنش جنسی دارند. این واکنش می تواند در برخی از زنان نیز وجود داشته باشد ولی آنها می توانند خیلی زود به عقب برگردند و به جنبه های غیرجنسی تمرکز کنند.

دلایل برای این پدیده بطور جدایی ناپذیری به گونه فرگشت گونه ما مرتبط است. از یک طرف از لحاظ فیزیولوژیکی اسپرم ارزان و بسیار فراوان است و بطور مداوم دوباره پر میشود. بنابراین در گسترش آن موفق بوده اند. از سوی دیگر تخمک ها بسیار قیمتی، سوخت و ساز گران قیمت و نمی تواند پر شود.

چیز بیشتر اینکه به لحاظ سوخت و سازی ، فیزیکی و عاطفی نگه دارنده هستند. از این رو برخلاف مردن که با کمال میل اسپرم خود را بدون کمی فکر ارائه می کنند ، زنان به گونه ای فرگشت یافته اند که از تخمک ها محافظت کنند و به شریک جنسی خود بسیار حساس باشند.

بنابراین زنان بیشتر قادر به فراتر رفتن از جاذبه جنسی فوری در روابط بین جنسیتی هستند بنابراین زنان بیشتر می کتوانند دوستی بالقوه داشته باشند.

بطور کلی می توان گفت مردان بیشتر “واکنشی” جنسی و زنان بیشتر “بازتابنده” جنسی هستند.

این ممکن است کمک کند که چرا مردان اغلب سیگنال های دوستانه زنان را بد تعبیر می کنند و زنان زمانی که این دیدگاه را می بینند شوکه می شوند. ولی گاهی می تواند اتفاقی دیگری نیز می تواند رخ دهد که اصطلاحا به آن دوستی با مناقع نیز می گویند.

پس آیا مردان و زنان می توانند فقط دوست باشند؟ اگر همه ما مانند زنان فکر کنیم بله، ولی اگر همه ما مانند مردان فکر کنیم بحرانی از افزایش جمعیت رخ خواهد د

اد.
  • mohammad reza changi
  • ۰
  • ۰

بر اساس نتایج یک پژوهش، افرادی که ذهنشان سریع‌تر به مسائل واکنش نشان می‌دهد، می‌توانند به سادگی مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار دهند. نقش ناچیز هوش این افراد در میزان “کاریزمای” آن‌ها پژوهشگران را شگفت‌زده کرده است.

به گزارش نوروسافاری به نقل از دویچه وله، سخنوران توانا می‌توانند شنوندگان خود را به آسانی تحت تاثیر قرار دهند. به این افراد در اصطلاح “کاریزماتیک” گفته می‌شود. برای برخی هم کاریزماتیک بودن به معنای داشتن شخصیتی قوی است. تا کنون تصور می‌شد که افراد “کاریزماتیک” با این توانایی به دنیا می‌آیند، ولی پژوهشگران یک پروژه تحقیقاتی معتقدند که علت این موفقیت در جای دیگری نهفته است.

ویلیام فون هیپل، کارشناس روانشناسی در دانشگاه کویینزلند استرالیا، در این ‌باره می‌گوید: «نتایج تحقیقات ما نشان می‌دهند که هوش اجتماعی تنها توانایی اتخاذ تصمیم درست نیست.»

او در یک بیانیه مطبوعاتی که همزمان با انتشار این پژوهش در صفحه اینترنتی “علوم روانشناختی” (psychological Science) منتشر شد، می‌نویسد: «داشتن هوش اجتماعی نه تنها توانایی گرفتن تصمیم درست، بلکه قدرت اجرای تصمیم و سرعت نشان دادن واکنش فرد را هم شامل می‌شود.»

 

کاریزما را می‌توان آموخت

برای سنجش میزان کاریزما‌، تیم ویلیام فون هیپل بر روی ۴۱۷ شرکت کننده در این تحقیق، دو آزمایش متفاوت را انجام دادند.

در آزمایش اول از دوستان افراد مورد بررسی خواسته شد که میزان کاریزما و حاضرجوابی هر شرکت‌کننده را رتبه‌بندی کنند. سپس برای سنجش سرعت واکنش ذهن، از هر شرکت‌کننده خواسته شد تا جایی که می‌تواند به ۳۰ سوال اطلاعات عمومی به سرعت پاسخ دهد. برای مثال یکی از این پرسش‌ها این بود: “یک سنگ قیمتی را نام ببرید.”‌‌

در آزمایش دوم به هر فرد دو مسئله داده شد. در مسئله اول شرکت کننده باید مکان یک نقطه بر روی نمایشگر کامپیوتر خود را می‌یافت. جواب درست به این پرسش نیمه چپ یا نیمه راست صفحه نمایشگر بود. در مسئله دوم دو تصویر به هر فرد نشان داده می‌شد. او می‌بایست تشخیص دهد که این دو نقش همسان‌اند یا ناهمسان.

مقایسه یافته‌های این دو آزمایش با رتبه‌بندی دوستان شرکت‌کنندگان نشان داد که کسانی که در آزمایش سنجش سرعت واکنش ذهن نتایج بهتری داشتند، در رتبه‌بندی کاریزما نیز در جایگاه بالاتری قرار گرفته بودند.

وجه اشتراک شخصیت‌های کاریزماتیک در عرصه‌های گوناگون، از سیاست گرفته تا موسیقی، سرعت واکنش ذهن این افراد به مسائل است.

 

سرعت بهتر است یا هوش؟

ویلیام فون هیپل در توضیح پیش‌فرض‌ها و نتایج این آزمایش می‌گوید: «به شخصیت‌های کاریزماتیک عرصه‌های گوناگون از سیاست گرفته تا موسیقی که نگاه می‌کنیم‌، یک شاخص در آن‌ها مشترک به نظر می‌رسد و آن سرعت ذهن این افراد در واکنش نشان دادن به مسائل است. ما حدس می‌زدیم که بین سرعت کار ذهن و میزان کاریزماتیک بودن افراد ارتباطی وجود داشته باشد.‌ ولی اینکه در تاثیرگذاری شخصیت افراد نقش سرعت واکنش ذهن مهمتر از هوش است، یافته‌ای‌ ا‌ست که ما را هم متعجب کرد. بنابراین دانستن جواب یک مسئله دشوار بسیار کم اهمیت‌تر از سرعت افراد در نشان دادن واکنش‌های اجتماعی در فرصت‌های بسیار کوتاه است.»

از دیدگاه این کارشناسان، سریع فکر کردن به افراد این امکان را می‌دهد که اشتباهات خود را راحت‌تر جبران کنند؛ برای مثال با یک شوخی ساده در جای مناسب.

اما در این آزمایش‌ها هیچ ارتباطی بین سرعت فعالیت ذهن و مهارت‌های اجتماعی افراد مانند مدیریت منازعه یا درک احساسات دیگران مشاهده نشده است.

 

لینک مقاله پژوهشی:

Quick Thinkers Are Smooth Talkers: Mental Speed Facilitates Charisma

  • mohammad reza changi
  • ۰
  • ۰

داستان انسان

آنچه می‌خوانید، عصاره دلپذیری از سرگذشت شگفت انسان است. در این سرگذشت، نخست با انسان ما قبل از تاریخ آشنا می‌شوید و آنگاه پا به پای او به دوران ما که عصر اتم نام گرفته است، می‌رسید. در این سفر همکار گران مایه پرویز داریوش کوشیده است بی‌انکه احساس خستگی و ملال کند، همه حوادث جالب و گیرای داستان انسان را با شما در میان نهد و از شگفتیهای نا‌دانسته ان اگاه‌تان سازد. شادیم که با نشر این کتاب، گامی دیگر در راه رضای خاطر شما برداشته‌ایم اینک شما و بند اول داستان.
پدید آمدن نوع بشر بر روی زمین و نخستین تمدن‌ها
تا حدود پنجاه سال پیش از این بیشتر مردم بر این عقیده بودند که از عمر زمین، یا در واقع تمامی جهان، پیش از شش هزار سال نمی‌گذرد و نیز اعتقاد عامه چنین بود که از بدو پیدایی زمین و جهان، انسان در آن یا بر آن بوده است و به همین صورت کنونی یا لااقل به صورت اقوام وحشی که هنوز نیز در برخی نقاط زمین پراکنده‌اند، زندگی می‌کرده است رهبران دینی ملل مختلف در این عقیده پا برجا‌تر و مصر‌تر بوده‌اند.
به حساب ایشان به حساب عمر هر فرد و پدران و نیاکان او همت گماشتند و از آنجا که طبق اعتقادات دینی مثلا، آن چند پشت که میان عیسی روح‌ال‍له و آدم صفی‌ال‍له واقع بوده‌اند، و عمر هریک مشخص مشخص بوده است آن اعداد را جمع کرده‌اند و نتیجه گرفته‌اند که از روز خلقت آدم تا سالی که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم چهار هزار و صد سال می‌گذرد. بیش و کمی که نسبت به این رقم فرض شده است بستگی به طول عمر برخی از اشخاص داشته است که مثلا یک تن به روایتی هزار و شش صد سال و بر روایتی دیگر نهصد و شصت سال عمر کرده است.
 کتاب هفته


صفحه اول مقاله
اما اکنون بیشتر مردم با این واقعیت آشنایی یافته‌اند که شاید نوع بشر بیش از صد هزار سال بر روی زمین سابقه داشته باشد و زمینی که ما بر آن ساکن [هستیم] چند میلیارد سال عمر دارد. اشکالی که تا چند سال پیش سخت در کار بوده است همانا آشتی دادن مطالب مربوط به خلقت به نحو مندرج در کتب عهد عتیق است با مطالب مورد قبول علم این اشکال نیز بر طرف شده است و اکنون بسیارند. پیروان ادیان گوناگون که ضمنا با واقعیت علمی آشنایند و هیچگونه تضادی بین آن‌ها نمی‌یابند.
نخستین موجب تغییر نظر درباره عمر زمین از این راه پدید آمد که زمین‌شناسان قرن هیجدهم به مطالعه نسبتاً دقیق صخره‌ها و رسوب‌ها و تجزیه سنگواره‌ها پرداختند و چنین معتقد شدند که انواع رسوب‌ها و طبقه‌بندی‌های زمین و اَشکال صخره‌ها در طی قرون و حتی اعصار متمادی روی داده است؛ همچنانکه در زمان ما نیز می‌توان گونه‌های آن‌را با تخفیف مشاهده کرد.
در پنجاه ساله اخیر به طور کلی و در ده سال گذشته بطور خاص مطالعات و اکتشافاتی که در زمینه پرتوافکنی یا تشعشع به عمل آمده است [کمک] بسیار به زمین‌‌شناسان کرده و اکنون این افراد با دقت کم‌نظیری می‌توانند عمر هرگونه رسوبی را تعیین کنند هرچند میان کار‌شناسان این فن اتحاد کلمه موجود نیست به‌هرحال [عمر] زمین را عموماً از دو میلیارد سال نمی‌دانند. عمر انواع حیواناتی که استخوان یا صدف دارند بر روی زمین از پانصد میلیون سال کمتر نیست پستانداران تا صد میلیون ساله سابقه دارند.
و انسان شاید پانصد هزار سال است که بر روی زمین زندگی کرده است. هرچند شاید آن انسان همین نوع امروزی بشر نبوده است. آثاری که از انسان بطور مسلم و در راه ویران و و دور از آبادی تمدن بر روی زمین مانده است از شش هزار سال پیش حکایت دارد.
زود می‌توان دید که انسان در میان سایر موجودات کره زمین مهمانی تازه رسیده است احتمال بسیار می‌رود که رفتار و کردار و پندار مردم زمان ما همانقدر که مرده ریگ این دوره کوتاه شش هزار ساله است میراث آن صد هزار سال تحول و تکامل نیز باشد. علایق ما و خواهش‌های ما در زندگی دور از استشعار ما و فکر روشن ما همه در آن سال‌های دور دست و در این سال‌های نزدیک تکامل یافته‌اند.
تا آن زمان که انسان هنر به خاک سپردن مردگان خود را کشف نکرده بود تا بعد‌ها سنت شود، چندان نشانه پا برجایی از خود به یادگار نمی‌گذاشت. اگر مرده‌ایی مربوط به قبل از این کشف مهم به ما رسیده باشد بر اثر آن بوده است که بر حسب تصادف بر زمین افتاده است و ریگ و گل و شن روی آنرا فرا گرفته‌اند. کار‌شناسان بار‌ها مجبور شده‌اند که از فن تشریح قیاسی استفاده کنند و با یافتن جمجمه یا استخوان ران یا امثال آن‌ها نمونه‌ای کامل یا کامل‌نما بسازند.
در شناختن راه و رسم بشر نیز در آن زمان‌ها جز از همین راه نمی‌توان رفت که باروی هم نهادن آثاری که از حفاری‌ها به دست می‌‌آید و تفسیر مفهومی که از آن‌ها فرض می‌شود، گونه زندگی و زندگانی خداوندان آن آثار را تا حدی که شاید نزدیک به واقعیت بوده باشد باز شناسیم.
یک منبع اطلاعاتی دیگر درباره نحوه زندگی مردمان آن زمان‌ها مطالعه در روش زندگی اقوام و طوایف وحشی است که هنوز هم در استرالیا و آفریقا موجودند. فرض شده است که همچنان که این اقوام ابزار‌ها و سلاح‌هایی دارند از همانگونه که نیاکان ما داشته‌اند، شاید از نظریات و احساسات نیز مشابه ایشان باشند باید دانست که انسان مدت‌های بسیار طولانی با طبیعت در مبارزه بوده است و در راه تهیه قوت و رفع خطر سخت کوشیده است تا وقتی که از حوائج روزمره خود اندکی پیش افتاده است همه اختراعات و ابداعات و نوآوری‌های بشر‌زاده این پیش افتادن از احتیاج روزانه است. از روی گونه‌های دگرگون که از انسان باز مانده است و از لحاظ ارزش و استادی که در ساختن آن آثار به کار رفته است، باستان‌شناسان توانسته‌اند رشته‌هایی از این ادوار را کشف و پاله‌ئولیتیک یا عصر حجر قدیم نام داده‌اند.
آخرین دوره از این ادوار که به پیش از دوره تاریخ تمدن می‌رسد عصر آهن نام دارد عصر جدید یا نئولیتیک و عصر برنز پیاپی در میان دو عصر قبلی واقعند. همه انسان‌ها که بر روی زمین ساکن‌اند این ادوار را همزمان نپیموده‌اند چنانکه هم اکنون اقوامی بر روی زمین هستند که در عصر حجر جدید به سر می‌برند و ما از ایشان بسیار پیشتریم یا چنین می‌پنداریم. مثلاً وقتی در آسیا انسان به عصر آهن رسید، انسان اروپا هنوز در عصر حجر قدیم بود. این عصر حجر قدیم در خاور میانه و نزدیک و در اروپا شاید پانصد هزار سال پیش آغاز شد.
نخستین آثار این دوره چنان دور از هنرمندی و استادی ساخته شده است که برخی از کار‌شناسان شک دارند که مصنوع دست انسان باشند. اما با پیشرفت زمان اشیا مقبول‌تر شده‌اند و‌گاه می‌توان به یقین گفت فلان شی به فلان منظور ساخته شده است از این زمان که به زمان خود نزدیک‌تر شویم احجار ساخته شده می‌یابیم که مسلما بصورت نیزه و درفش و سیخ آماده شده‌اند و در ساختن این ابزار‌ها انسان از چخماق استفاده کرده است که زود تیز می‌شود. در همین زمان‌ها بوده است که انسان‌ها در نقطه‌های مختلف و دور از هم آتش بدست آوردند. اندکی، شاید ده هزار سال بعد انسان کشف کرد که با آتش‌زنه می‌تواند آتش بیفروزد. بیش از چهارصد هزار سال از عمر بشر بر روی زمین در همین عصر حجر قدیم گذشته است.
در عصر حجر جدید همه ابزار‌ها را ساییده و صیغل داده‌اند در مصرف این ابزار‌ها نیز امکانات افزونتری را در نظر گرفته‌اند. و نیز نیزه این زمان سخت درنده‌تر از نیزه‌های عصر حجر قدیم است همچنین ابزار‌های انسان عصر تنها سنگین نیست، گلین نیز هست، ظروفی از گل ساخته در اتش پخته است. سگ و گوسفند و اسب و گاو را با خود یار کرده مورد استفاده قرار داده است پشم می‌ریسته و پارچه می‌بافته است.
در این زمان بود که یکی از دو اختراع که از همه اختراعات بعدی در پیشرفت تمدن بشر موثر‌تر بوده‌اند عملی شد. مخترعی نا‌شناس شاید با تجارب مکرر و متوالی، توانست چیزی شبیه چرخ مدور بسازد و در حمل بار از آن استفاده کند برای درک اشکالات زندگی بدون چرخ باید از نیروی تصور مدد گرفت. اما هنوز از شهر خبری نبود. همین شهر که شهر پدید آمد از لحاظ ما که اکنون فارغ کتاب می‌خوانیم خطی میان قبل از تاریخ وبعد از تاریخ کشیده شد. زیرا که با پدید آمدن شهر، اختراع دوم که شاید در اهمیت از اختراع نخستین نیز بر‌تر باشد صورت گرفت.


 جلد کتاب هفته، شماره ۲۶
جلد کتاب هفته، شماره ۲۶
انسان خط را اختراع کرد و آثار مکتوب باقی نهاد. باز باید به یاد داشت که در این دو عصر طولانی که از آن سخن گفتیم هنوز انسان نوع بشر کنونی نبوده است. ((انسان‌شناسان)) از روی بقایای معدود که از اجساد این زمان‌ها باز مانده‌اند چند نوع ساخته‌اند و نخستین آن‌ها کمتر و آخرین آن‌ها بیشتر به مردم زمان ما شبیه است.
نخستین این انواع را pithecanthropus erectusنام نهاده‌اند که به معنی آدم -میمون راست‌اندام است که آن را انسان گرومانیون نیز خوانده‌اند. این موجودات بسیار به انسان شباهت دارند اما انسان نیستند روی دوپا را می‌روند چنانکه بسیاری یا همه مردم زمان ما نیز چنین‌اند اما چنان خمیده‌اند که دستشان یک وجب هم از زمین دور نیست. چانه و بینی و پیشانی این موجودات به بوزینه مانند است تنها نمونه مشکوکی که از (ادم -میمون راست اندام) در جاوه بدست آمدنشان می‌دهد که مغز آن جانور بسیار بیشتر از مغز بوزینه تکامل یافته بوده است.
از انواع دیگر انسان نئاندرتال است. نئاندرتال نام گونه‌ای است که در نزدیکی شهر دوسلدرف در آلمان مانده است. این انسان را در آن گردنه یافتند و‌‌ همان نام را بر آن نهادند چانه این انسان از حال پوزه در امده عقب رفته است، دو فک او برجسته است و پیشانیش رو به پایین شیب دارد بعد از آن دوره انسان نئاندرتال بشر به عصر حجر قدیم رسید انسان گرومانیون بسیار به‌مردم زمان ما شبیه بوده است. این انسان که نمونه او در غاری به نام همین نام در فرانسه به دست آمد، سلمانی نمی‌رفت لباس نمی‌پوشید و ناخن‌ها را نمی‌گرفت و گرنه او را با پدر خود اشتباه می‌کردیم – به شرط آن که خود بور و زاغ و بلند قد بودیم.
پیش از آن زمان که آن را بدو تاریخ خواندیم انسان قدم به امریکا ننهاده است. تا کنون نمونه‌ای از هیچ یک از آن اقسام که بر شمردیم در امریکا یافته نشده است. تا چند سال گذشته بسیاری از متفکران سیاسی و اخلاقی اصرار داشتند پرسش‌هایی درباره انسان بطور کلی مطرح سازند و از روی فکر خود و با تصور نحوه بوش انسان قبل از تاریخ بدان‌ها جواب دهند. این پرسش‌ها بدین شرح بوده است:
در انسان زمان ما کشش بسوی جنگ طبیعی‌تر است یا به سوی صلح! ازدواج یک زن با یک مرد طبیعی‌تر است یا ازدواج چند زن با چند مرد یا ازدواج گروهی؟ سلطه مرد بر زن طبیعی‌تر است یا تساوی آن دو یا بالعکس؟ اختلاف ثروت طبیعی‌تر است یا تقسیم آن؟ اما حقیقت آن است که نوع بشر در نقاط مختلف و در زمان‌های مختلف و در اوضاع و احوال مختلف می‌تواند به گونه‌های مختلف رفتار کند چنان که کرده است، به پرسش‌های فوق هم پاسخ مثبت می‌توان داد و نمونه می‌توان نشان داد و هم پاسخ منفی و نمونه مخالف یکی دیگر از این پرسش‌ها آن است که گوشت خواری برای ما طبیعی‌تر است یا علف‌خواری؟ اما جواب واقعا صحیح آن است پس از تحول‌ها به سوی تکامل، اکنون دندان ما هم برای جویدن غذا تناسب دارد و هم برای دریدن و بریدن.
غذای ما مخلوطی از نشاسته و چربی و پروتئین  بوده است. در مورد کیش‌های متداول انسان‌های نخستین، چندان اطلاعی در دست نیست. جز از رسم دفن مردگان و نقش‌ها که بر دیوار‌ها کرده‌اند چیزی نمانده است. شاید آن حیوان که نقش آن را بر دیوار غار کشیده‌اند هدف جادوی جادو بوده است. شاید آن انسان‌های بی‌انگشت که نقاشی شده‌اند انگشتان را قربانی داده‌اند بزرگ‌تر کشیده شدن آلت‌تناسلی شاید حکایت از حاصلخیزی باز می‌گوید. و نیز شاید که آن نقش‌ها آثار هنرمندان واقعی است که الهامی داشته‌اند و اثری گذرانده‌اند و از این کار لذت برده‌اند نتیجه‌هایی که از این مطالعه در اعصار قدیم عاید می‌گردد بدین شرح است:
•    انسان کامل‌ترین حیوان پستان‌دار است. نوع بشر حاصل تحولات گوناگون و طولانی است
•    انسان میان جانوران تنها جانوری است که دارای فکر است و این فکر را بیان می‌کند و به بنی نوع خود می‌رساند سود این خصیصه استفاده و تکمیل تجارب اوست و نیز انسان می‌تواند نحوه زیستن را با استفاده از تجربه به اولاد خو تعلیم دهد.
•    انسان با پیشرفت مداوم غذای بیشتر و خانهٔ بهتر تهیه کرده حوائج خود را اسان‌تر و نیکو‌تر بدست اورده اما در این پیشرفت قطعی نیست که بشر خوش‌تر و سعادتمند‌تر شده است.
•    انسان مدت‌های طولانی نژادهای درهم و آمیخته داشته است و اکنون نیز همچنان است دگرگونی‌های انسان‌ها فردی است نه گروهی مثلا استعداد شگرف در ورزش‌ها یا هنر‌ها مربوط و متعلق به افراد است نه یک ملت یا‌نژاد هیچ‌نژاد از‌نژاد دیگر بر‌تر یا پایین‌تر نیست
•    انسان موجودی است خوپذیر که با تغییر میانه ندارد اما جهان را آنچه هست نمی‌پذیرد


تایپ و گردآوری: محمدرضامحمدی /



  • mohammad reza changi